پروانگی رسم ماست...

سیونار-sionar

پروانگی رسم ماست...

سیونار-sionar

پروانگی رسم ماست...
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

ادرس

ﺗﻮﻭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ

ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ

ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟.

.

ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺑﻠﻨﺪﻩ ﺭﻭ

ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺍﻭﻧﻄﺮﻑ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ . ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ

ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﺶ .

.

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ :ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻡ ﺍﻭﻧﻄﺮﻓﻪ

ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ؟ .

.

ﻣﻦ :ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﺍﻭﻧﻄﺮﻓﻪ

ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ .ﻣﯿﺨﺎﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ

ﺍﯾﻨﻄﺮﻑ ؟ .!!!

.

ﺩﺧﺘﺮﻩ :ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭ ....ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺑﯽ

ﻋﻘﻞ ﻫﺴﺘﻢ ؟!!!ﻣﻨﻮ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟.

.

ﻣﻦ :ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﯼ .ﺗﻮ

ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﯼ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ ............ ﺗﻮﻭ

ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺮﻭ ﺑﺤﺜﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ

ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﻃﺮﻓﻪ ؟ .

.

ﻣﻦ :ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺑﭙﯿﭻ ﺳﻤﺖ

ﺭﺍﺳﺖ ....ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ .

.

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻤﻨﻮﻥ .

.

.

ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺳﯿﺪ ﮐﺪﻭﻣﺘﻮﻥ ﺩﺍﺭید ؟ .

ﭼﻬﺎﺭ ﻟﯿﺘﺮﯾﺸﻮ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺎﺷﻢ

ﺗﻮﻭ ﺻﻮﺭﺗﻢ ؟ .!!!!

پایان زندگی...

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است ،

تقویمش پر شده بود و تنها دو روز ، تنها دو روز خط نخورده باقی بود .


پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روز های بیشتری از خدا بگیرد ،

داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد ،

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد ،

آسمان و زمین را به هم ریخت ، خدا سکوت کرد .

به پر و پای فرشته ‌و انسان پیچید ،

خدا سکوت کرد ، کفر گفت و سجاده دور انداخت ،

خدا سکوت کرد ، دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد ،

خدا سکوتش را شکست و گفت : "

عزیزم ، اما یک روز دیگر هم رفت ،

تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی ،

تنها یک روز دیگر باقی است ، بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن . "

بیمارستان روانی(طنز)

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى ،

از روان‌ پزشک پرسیدم شما چطور می‌ فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در

بیمارستان نیاز دارد یا نه ؟


روان ‌پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌ کنیم و یک قاشق چای خورى ،

یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌ گذاریم و از او می ‌خواهیم که وان را خالى کند .


من گفتم : آهان ! فهمیدم . آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ ‌تر است .

روان ‌پزشک گفت : نه ! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می ‌دارد . شما می ‌خواهید

تخت ‌تان کنار پنجره باشد ؟

اموزش ضایع کردن پسر ها(طنز)

توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ،

در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.
*
توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.
*
توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.
*
اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.
*
قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.
*
در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.
*
شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ،

سپس بگین که میل ندارین.
*
اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !
*
به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ،

این رو به برق وصل کردن ؟
*
به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !
*
اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.
*
تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.
*
اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ،

جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.
*
اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما

مصر باشین که امتحان برگزار بشه.

کجا هستیم ...(طنز)

شتر مادر: «پسرم، برای راه رفتن در صحرا داشتن این نوع دست و پا ضروری است.»


بچه شتر:

«چرا مژه‌های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت‌ها مژه‌ها جلوی دید من را می‌گیرد.»

 


شتر مادر: «پسرم، این مژه‌های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که

چشم‌ها ما را در مقابل باد و شن‌های بیابان محافظت می‌کنند.»


بچه شتر: «فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان

هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه‌هایمان هم برای محافظت

چشمهایمان در برابر باد و شن‌های بیابان است.»


بچه شتر: «فقط یک سوال دیگر دارم.»


شتر مادر: «بپرس عزیزم.»


بچه شتر: «پس ما در این باغ وحش چه غلطی می‌کنیم؟»

مهارت‌ها، علوم، توانایی‌ها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی

و درست خود باشید. پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟

چرا نباید به رستوران پنج ستاره رفت(طنز)

گارسون: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟


مشتری: لطفا یک چای


گارسون: چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟

چای سرد یا چای سبز؟


مشتری: سیلان لطفا


گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟


مشتری: با شیر لطفا


گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟


مشتری: شیر لطفا