پروانگی رسم ماست...

سیونار-sionar

پروانگی رسم ماست...

سیونار-sionar

پروانگی رسم ماست...
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ضایع کردن دختران» ثبت شده است

دختر بودن یعنی...

دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!

دختر بودن یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!

دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی …

دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟!

دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های درپیت

دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن

دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار!

دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟!

دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟

دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول کنی پاشی چایی بریزی!

دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن!

دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری که تو عقدنامه نوشته باشه!

دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟!

دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل….هزار ماشالااااااا…

دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا!

دختر بودن یعنی لباست ۴ متر و نیم پارچه ببره!

دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم!

دختر بودن یعنی کجا داری میری؟!

دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم!

دختر بودن یعنی کی بود بهت زنگ زد؟! با کی حرف میزدی؟!

دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی!

دختر بودن یعنی اجازه گرفتن واسه هرچی ، حتی نفس کشیدن!

اموزش ضایع کردن دختر ها(طنز)

) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟

چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ......

همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا

ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم

فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه

۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه...

شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد ...

اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که :

دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه

تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای

اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد....

مهمانی

می خواهم مهمانی بگیرم...  

یک مهمانیِ دو نفره... 
 من و .... 
 من و خدا... 
 به صرفِ قهوه... 
 قهوه ای تلخ...
به تلخیِ خودم... 
 شاید برایش شکر هم گذاشتم
...اما نه... 
 نمک می گذارم...
  باید خدا را نمک گیر کنم... 
 می خواهم اینگونه او را مجبور کنم... 

 مجبور کنم تا او هم مرا دعوت کند...

  به همان آرامش غریبی که در کنارش می توان داشت...