ﺗﻮﻭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﺍﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ
ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟.
.
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺑﻠﻨﺪﻩ ﺭﻭ
ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺍﻭﻧﻄﺮﻑ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ . ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ
ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﺶ .
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ :ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻡ ﺍﻭﻧﻄﺮﻓﻪ
ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ؟ .
.
ﻣﻦ :ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺨﺎﺩ ﺗﻮ ﺑﺮﯼ ﺍﻭﻧﻄﺮﻓﻪ
ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ .ﻣﯿﺨﺎﯼ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻧﻮ ﺑﮕﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ
ﺍﯾﻨﻄﺮﻑ ؟ .!!!
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ :ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭ ....ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺑﯽ
ﻋﻘﻞ ﻫﺴﺘﻢ ؟!!!ﻣﻨﻮ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟.
.
ﻣﻦ :ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﯼ .ﺗﻮ
ﺧﺪﺍﺩﺍﺩﯼ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺍﻭﻣﺪﯼ ............ ﺗﻮﻭ
ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺮﻭ ﺑﺤﺜﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﻃﺮﻓﻪ ؟ .
.
ﻣﻦ :ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺑﭙﯿﭻ ﺳﻤﺖ
ﺭﺍﺳﺖ ....ﻫﻤﻮﻧﺠﺎﺳﺖ .
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻤﻨﻮﻥ .
.
.
ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺳﯿﺪ ﮐﺪﻭﻣﺘﻮﻥ ﺩﺍﺭید ؟ .
ﭼﻬﺎﺭ ﻟﯿﺘﺮﯾﺸﻮ ﮐﺴﯽ ﺳﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻣﻦ ﺑﭙﺎﺷﻢ
ﺗﻮﻭ ﺻﻮﺭﺗﻢ ؟ .!!!!
چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سر و کله ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده های خاکی پیدا میشود. راننده ی آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس شیک ، کفش های Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟
چوپان نگاهی به جوان تازه به دورانرسیده و نگاهی به رمهاش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.
جوان، ماشین خود را در گوشه ای پارک کرد و کامپیوتر Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، وارد صفحه ی NASA روی اینترنت، جایی که میتوانست سیستم جستجوی ماهوارهای ( GPS ) را فعال کند، شد. منطقه ی چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با 60 صفحه ی کاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیدهی عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد.
بالاخره 150 صفحه ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان میداد، گفت : شما در اینجا دقیقا 1586 گوسفند داری.
چوپان گفت: درست است. حالا همینطور که قبلا توافق کردیم، میتوانی یکی از گوسفندها را ببری. آنگاه به نظاره ی مرد جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم که چه کاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد؟
مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا که نه!
چوپان گفت: تو یک مشاور هستی.
مرد جوان گفت: راست میگویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟
چوپان پاسخ داد: کار ساده ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی که خود من جواب آن را از قبل میدانستم، مزد خواستی. مضافا، اینکه هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمیدانی، چون به جای گوسفند، سگ مرا برداشتی !
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى ،
از روان پزشک پرسیدم شما چطور می فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در
بیمارستان نیاز دارد یا نه ؟
روان پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می کنیم و یک قاشق چای خورى ،
یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که وان را خالى کند .
من گفتم : آهان ! فهمیدم . آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است .
روان پزشک گفت : نه ! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می دارد . شما می خواهید
تخت تان کنار پنجره باشد ؟
چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ......
همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا
ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم
فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه
۲ ) اگه دیدین دختر با عجله داره راه میره یا اگه دیدین یه دختر داره میدوه...
شما از پشت سر دنبالش کنید و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دار و ندارم رو برد ...
اگه دختر وایساد و شما رو نیگاه کرد بازم داد بزنید که :
دزد همینه که ایستاده . اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت خوش به حالتون میتونید یه
تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و از این کار لذت ببرین ولی اگه وایساد و فرا نکرد برای
اینکه ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنید آی دزد....
توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ،
در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.
*
توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.
*
توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.
*
اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.
*
قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.
*
در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.
*
شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ،
سپس بگین که میل ندارین.
*
اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !
*
به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ،
این رو به برق وصل کردن ؟
*
به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !
*
اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.
*
تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.
*
اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ،
جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.
*
اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما
مصر باشین که امتحان برگزار بشه.
بچه شتر:
«چرا مژههای بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها مژهها جلوی دید من را میگیرد.»
شتر مادر: «پسرم، این مژههای بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که
چشمها ما را در مقابل باد و شنهای بیابان محافظت میکنند.»
بچه شتر: «فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان
هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژههایمان هم برای محافظت
چشمهایمان در برابر باد و شنهای بیابان است.»
بچه شتر: «فقط یک سوال دیگر دارم.»
شتر مادر: «بپرس عزیزم.»
بچه شتر: «پس ما در این باغ وحش چه غلطی میکنیم؟»
مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی
و درست خود باشید. پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
گارسون: چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
مشتری: لطفا یک چای
گارسون: چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟
چای سرد یا چای سبز؟
مشتری: سیلان لطفا
گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
مشتری: با شیر لطفا
گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
مشتری: شیر لطفا