با نام هنری صادق خواننده رپ فارسی است.
صادق از طریق حصین اولین آهنگ رسمی خود با نام “جفت کفش” را منتشر کرد.
چندی بعد نیز اولین آلبوم رسمی خود با نام “صبح بخیر ایران” را منتشر کرد که در این آلبوم آهنگهای “جفت کفش” و “سنگین” به محبوبیت زیادی دست پیدا کرد.
در سال ۱۳۹۰ صادق آلبوم کوتاهی با نام “شبا، رد پا، تنهایی” را به همراه حصین منتشر کرد که با محبوبیت زیادی همراه شد. حرفهای صادق در آهنگهای او بیشتر دلنوشت و چالشهای فردیست.
تک آهنگ «اعتراف» که در سال ۹۰ پخش شد یکی از بهترین آهنگهای اوست.
آشنایی با حصین و آلبومها
صادق در سن ۱۳ سالگی به دلیل شرایط کاری پدرش مجبور به ترک ایران و مهاجرت به ارمنستان شد.
آشنایی او با حصین در ارمنستان شکل گرفت، صادق قبل از این آشنایی علاقهٔ زیادی به رپ داشت و حتی شعر هم مینوشت ولی بعد از دوستی با حصین بیشتر به سوی اینکار کشیده میشود. این دو به کمک هم کمپانی کاغذ رکوردز را تشکیل دادند.
همچنین در سال ۱۳۹۱ صادق دو آلبوم به نامهای “کسی به نام خدا” و “سرباز خدا” را بیرون داد که در هر دو آلبوم خوانندههای مهمان زیادی از جمله: حصین، سوگند، جاستینا شرکت داشتند.
دستگیری در ارمنستان
در فوریه ۲۰۱۳ او و حصین به دلیل حمل مواد مخدری چون حشیش و ماری جوانا در ارمنستان دستگیر شدند حصین بعد از چند ساعت ازاد شد ولی صادق تاروز دادگاه درحبس ماند.
در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ، اخباری در صفحات فارسی فیسبوک مبنی بر آزاد شدن صادق منتشر شد؛ که صادق با پستی در صفحه فیسبوک خود به این خبر مهر اثبات زد.
به گزارش «مهر»، «قهوهخانهداران در اعتراض به پلمب مغازههایشان بهدلیل
ارایه قلیان مقابل مجلس تجمع کردند.» به همین مناسبت ترتیب گفتوگوی زیر را
دادیم؛
- خودت را معرفی کن و بگو چرا دستگیر و پلمب شدید؟
: قلقل... من تنباکو قلیانچاقکنیان هستم و با چاقکردنم باعث تدخین جوانان و تدفین پیران میشوم.
- آیا خودتان خودتان را چاق میکردید یا افرادی هدایتشده شما را چاق میکردند؟
: همانطور که شما گفتید افرادی هدایتشده میآمدند و با استفاده از شلنگ من را چاق میکردند.
- قبول دارید که عامل گردهماییهای غیرمجاز بودید؟
: بله. من را میگذارند وسط و گرد من هم میآیند و نشست برگزار میکنند.
این جزوه که امروز براتون قرار میدم جزوه ی استاد پناهی است شامل سه مبحث:
1)حل تست مثلثات دوازده سال اخیر بدون فرمول
2)حل تست های تابع دوازده سال اخیر بدون فرمول
3)مبحث حد و تست های آن
این سه جزوه را میتوانید به صورت فایل فشرده از طریق لینک زیر دانلود کنید.
کاوه آفاق هنرمند، آهنگساز، نوازنده، شاعر، ترانه سرا، موسیقی دان و خواننده ایرانی در یک خانواده هنری چشم به جهان گشود.
پدرش نویسنده و کارگردان تئاتر و مادرش دکترای شهرسازی است.
چند سالی در شمال ایران زندگی کرد و با فولکلور ترکمن ها آشنا شد.
از پانزده سالگی آغاز به نواختن جاز و بلور کرد و آن گاه به موسیقی راک علاقه مند شد.
از هفده سالگی به آهنگ سازی و ترانه سرایی پرداخت. پس از دیپلم رشته معماری را در دانشگاه دنبال کرد.
یک
گروه موسیقی تشکیل داد که به دلیل مشکلات مالی به جایی نرسید. آن گاه خود
به عنوان نوازنده گیتار به گروه آسمانه پیوست. پس از این به دعوت علیرضا
پوررضا به گروه کاویان رفت و نخستین ضبط استودیوئی را با این گروه تجربه
کرد. کاوه افاق در طول دو سال، در بیست و پنج اجرای زنده و ده کنسرت با
گروه کاویان همکاری کرد.
آلبوم رسمی ضربان نامنظم نتیجه این همکاری ها بود.
کاوه در این سال ها به سرودن اشعار انگلیسی نیز پرداخت.
به سال 2003 با پوررضا گروه پاپ، راک The Ways را پایه گذاری کرد و خود به عنوان گیتاریست اصلی گروه به همکاری پرداخت.
حامد قناد به عنوان نوازنده گیتار باس و ایمان محمدی به عنوان نوازنده درام از اعضای این گروه به شمار می روند.
دو
آلبوم رسمی استرس به فارسی و غریق بال های خیال به انگلیسی، چندین کنسرت
در شهرهای مختلف ایران، آهنگ سازی برای فیلم های کوتاه و حضور در چند
فستیوال موسیقی دستاوردهای این گروه است.
کاوه آهنگ قصه زیرزمین را با
همکاری آراد آریا تولید کرد. این آهنگ دومین جایزه جشنواره جهانی موزیک
زیرزمینی به سال 2010 را به دست آورد.
هم اکنون گروه کاوه آفاق برای رسیدن به یک سبک پاپ راک ایرانی تلاش می کنند و درصددند تا موسیقی راک را از وضعیت راکد آن نجات دهند.
کاوه در شهر تهران به دنیا آمده.
بعضی ها فقط برای این می آیند
که عاشقمان کنند و بی قرار
یک مشت خاطره به آغوشمان بریزند و بروند
و با هرچه یادمان داده اند, تنهایمان بگذارند
بعضی ها فقط می آیند که زود بروند
که داغ شوند و روی دلمان بمانند
مرد زاهدی که در کوهستان زندگی می کرد ،
کنار چشمه ای نشست تا آبی بنوشد و خستگی در کند .
سنگ زیبایی درون چشمه دید .
آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد .
در راه به مسافری برخورد کرد که از شدت گرسنگی با حالت ضعف افتاده بود .
کنار او نشست و از داخل خورجینش نانی بیرون آورد و به او داد .
مرد گرسنه هنگام خوردن نان ،
چشمش به سنگ گران بهای درون خورجین افتاد . نگاهی به زاهد کرد و گفت :
« آیا آن سنگ را به من می دهی ؟ »
زاهد بی درنگ سنگ را درآورد و به او داد .
مسافر از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید .
او می دانست که این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن می تواند تا آخر عمر در
رفاه زندگی کند ، بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد .
چند روز بعد ، همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت :
« من خیلی فکر کردم ، تو با این که می دانستی این سنگ چه قدر ارزش دارد ،
خیلی راحت آن را به من هدیه کردی . »
بعد دست در جیبش برد و سنگ را در آورد و گفت :
« من این سنگ را به تو برمی گردانم ولی در عوض چیز گران بهاتری از تو می خواهم .
به من یاد بده که چگونه می توانم مثل تو باشم ؟ »
خصوصیات آقا پسرها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی... سن ۱۴ سالگی: تازه توی این سن ، هر رو
از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن ۱۵ سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون
بدشون میاد!
سن ۱۶ سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ،
داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن ۱۷ سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می
خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ!
آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!